« زیستن با فروغ نامیرای شوقِ دانایی»
یادی از استاد الله کرم لیراوی. نویسنده: ناصر جابری اردکانی تاریخ: 31/ 02/ 1400
دکتر الله کرم لیراوی مرد نیکمحضر و گرمسخنی بود؛ پشتکاری شگفت و دریاگون داشت و روحی آزاده و متکی به خویشتن که بیتأثیر از تبار و و ریشۀ قومی او نبود؛ قومی که هم تباری از کوهستانهای سر به فلک کشیدۀ زاگرس دارد، هم دستی بر نگهبانی و حراست از خلیج نیلگون همیشه فارس؛ قومی که حضورش خاطر بسیاری از ایرانیان را آسوده کرده که در آنجا نژادی از پارسیان ساکناند و هر زمان که نیاز باشد به جان و دل از مرز و دریا و خاک وطن حفاظت میکنند.
بر اساس کارنامۀ علمی استاد لیراوی میتوان دانست که شوق و علاقۀ او مرتبط با چه اموری بوده است. او به مانند بسیاری از مردمان همروزگار خود، قدر مواریث گذشته را خوب میدانست و متعلق به نسلی بود که به تجربۀ خود، شاهد تغییرات عمیق و شگفت بوده و میدانست که این تغییرات با چه شدتی میتواند میراث گذشتگان را به دست فراموشی بسپارد. بر این مبنا، باور او حفظ و پاسداشت فرهنگ و تاریخ و زبانی است که بر پهنۀ وسیعی از جنوب گسترده است.
لیراوی نقش بارز و مهمی در شناساندن بخشی از ادبیات بومی جنوب و نیز مهمتر این است که او فریادگونهای بر آورد که توجهات را به مردمان و تاریخ شهرستان دیلم جلب کرد و باید گفت که آن کوشش بینتیجه نبوده است و با وجود تحقیقات او، آن خطۀ حماسهساز دیگر از نگرش و پژوهش فرهنگدوستان به دور نخواهد بود. در مقدمۀ کتاب شاهنامه سرایی و شاهنامهخوانی در جنوب ایران دربارۀ علاقه و اعتقاد خود به مواریث ادبی جنوب میگوید: «به جهت احترام به شاعر و قدردانی از زحمات و تلاشهای این شاعر توانا و گمنام، چنین مصلحت دیدم که این اشعار را که در نسخهای خطی که آن هم روگرفت از اصل بود به سفارش نوۀ ایشان مرحوم حاج نعمتالله صادقی؛ اصلاح، تحشیه و مقدمهنویسی و چاپ کنم و این اثر هم به دنبال دیگر آثار بومی که به چاپ رساندهام در راستای حراست و حفاظت از فرهنگهای سنتی و بومی در مقابل فرهنگهای وارداتی بیگانه انجام گرفته است، باشد که خدمتی هرچند کوچک به ادبیات و آداب و رسوم منطقهای و ملی کرده باشم»(لیراوی، 1391: 13)
دربارۀ این اثر این نکته قابل بیان است که شاعرانی که آن را خلق کردهاند، بعضاً اشراف قطعی بر نظم و وزن شعر فارسی نداشتهاند و این نکته از خوانش ابیات اثر آشکار است، اما آنها با شاهنامۀ فردوسی حشر و نشر داشتهاند و این خود دلیلی مسلم بر علاقمندی مردمان این سرزمین به کشور عزیزمان است و این همان عاملی است که ما را از حضورشان بر ساحل نیلگون خلیج فارس دلگرم میکند. اما این اثر با وجود ایرادهای وزنی و ادبی، برای محققان تاریخ واجد ارزش فراوان است؛ چه بسیار که از خلال این آثار بهتر بتوان حقایق تاریخی را استخراج کرد؛ زیرا بسیاری از شاعران وابستگی حزبی و گروهی نداشتهاند و حرف دل مردم و تاریخ واقعی این سرزمین را منعکس کردهاند.
او این علاقمندی خود را نسبت به تاریخ و فرهنگ شهرستان دیلم در این کتابها ماندگار کرد: گویش و ادبیات فرهنگ مردم دیلم و لیراوی ، شاهنامه سرایی و گامی در تاریخ معاصر شهرستان دیلم، کتابچۀ دهستان من لیراوی و تاریخ معاصر شهرستان دیلم.
هرگاه با استاد لیراوی دربارۀ دیلم سخن میگفتی بر سر ذوق میآمد و با اشتیاق هم ریشۀ کلمات بومی و محلی را میکاوید؛ هم تاریخ آن را به خوبی تشریح میکرد تا جایی که با خود میگفتی مگر آن ناحیه آنقدر مهم و با سوابق تاریخی بوده؟؟ کار او در واقع از این بابت ارزش فراوانی برای مردمان آن ناحیه دارد، او توانسته ارزش لهجۀ مردم دیلم و ارزش منطقۀ لیراوی را به خوبی گوشزد و تثبیت کند. کتاب گویش و ادبیات فرهنگ مردم لیراوی و دیلم پژوهشی است درباره گویش و ادبیات مردم دیلم به ویژه دهستان "لیراوی ". در آغاز کتاب وضعیت جغرافیایی منطقه، سپس سیر تاریخی و ارتباط گویش یاد شده با زبانهای دیگر، آن گاه نماد ساختاری و تحول کلمات در این گویش بررسی شده؛ بخش بعدی کتاب به تشریح اجزای دستوری گویش لیراوی و واژگان و اصطلاحات آن اختصاص یافته است که در پی آن، برخی گویشهای مجاور با گویش لیراوی مقایسه شده است.
اما علاقمندی به فرهنگ و به ویژۀ فرهنگ بومی و محلی شعلهای بود که از سال 1355 فروغی رو به فزونی داشت و به مدت 45 سال از عمر ارزشمند او ادامه یافت. در واقع آنچه باعث تشخص استاد لیراوی شده همین شوق به فرهنگ و به ویژه فرهنگ و ادبیات بومی و محلی است. علاوه بر آثاری که او دربارۀ دیلم و ادبیات دیلم پدید آورده، این آثار او نیز مرتبط با ادبیات بومی و محلی است:
60قصه، حکایت، متل در فرهنگ بومی و سنتی
70 ورزش، بازی، سرگرمی در فرهنگ بومی و سنتی
ضربالمثلها، چیستانها
تکیهکلامها در فرهنگ بومی و سنتی
هنرهای محلی، کارهای دستی
وسایل قدمی در فرهنگ بومی و سنتی، پوشاکها، غذاها
شیرینیها در فرهنگ بومی و سنتی
گیاهان دارویی و خوراکی در فرهنگ بومی و سنتی
شاهنامهسرایی و گامی در تاریخ معاصر شهرستان دیلم
شاهنامه سرایی و شاهنامه خوانی در جنوب، ریشه قصهها وافسانهها
حماسۀ عاشقانه و عارفانۀ فلکناز
در این میان اثری را به فرهنگیاران اختصاص داده است: فرهنگیاران و فرهنگ مردم. در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «از سال 1355 تا کنون عضو افتخاری فرهنگ مردم صدا و سیما هستم و بیش از ده کتاب من در حفظ اجزای فرهنگی استان بوشهر تألیف شده است؛ اگرچه معتقدم این فقظ جمعآوری است و باید تمام اجزای فرهنگی ما تجزیه و تحلیل شود و از حاصل تجربه گذشتگان در راهکارهای آینده استفاده شود».
استاد لیراوی حرفها و قصههای بسیاری برای گفتن داشت و این گرمسخنی ریشه در مطالعه و تحقیق در رشتههای مختلف علوم انسانی داشت. لیسانس معارف و الهیات، در کنار آموزههای خانوادگی، علایق دینی و مذهبی را در وجود او تثبیت کرد، او با برقراری پیوندی میان علایق فرهنگی و دینی برخی از آثار خود را در این زمینه پدید آورد: مرثیهسرایی و نوحهخوانی در فرهنگ بومی و سنتی، راهنمای جامع متون اسلامی، پژوهشِ نگرش دختران به پوشش در استان بوشهر که البته این آثر آخر مطالعهای بینارشتهای است و طبیعتاً از زوایای دینی و فرهنگی و بومی و محلی واجد ارزش است.
اخذ مدرک دکتری تاریخ ایران حکایت از علاقمندی او به تاریخ داشت؛ علاقهای که در چاپ آثار مرتبط با شاهنامه و حماسهسرایی نیز خود را نشان داده و در آنها به ارزشهای تاریخی آن آثار اشاره شده است. او کارشناس رادیو و تلویزیون بوشهر در زمینههای تاریخ و ادبیات محلی بود و به فرهنگ و تاریخ استان عشق می¬ورزید. روز ۱۸ اسفند را که تأسیس مدرسه سعادت است، به پیشنهاد وی به نام روز ملی بوشهر نامگذاری کردند. در یکی از مصاحبههای خود در این باره گفت: «چند سال قبل شورای شهر نامگذاری روزی بهنام بوشهر را پیشنهاد کرد و از پژوهشگران و نویسندهها خواست بنا به اسنادی که موجود است، روزی را پیشنهاد کنند.من تاریخ بوشهر را مطالعه کردهام و اتفاقات مهم را استخراج و آنها را به حروف ابجد تبدیل کردم.ماه اسفند درآمد، ۱۸اسفند روز تاسیس مدرسه سعادت است و بقیه تحقیقاتم به عدد ۱۸ نزدیک شد.مستنداتم را به شورای شهر دادم و آنها متقاعد شدند ۱۸ اسفند را بهنام روز ملی بوشهر نامگذاری کنند». (به نقل از مصاحبۀ طاهره آشیانی ؛ روزنامه نگارِ روزنامه جام جم)
شوق استاد لیراوی به مقام معلمی از شوق و علاقۀ او نسبت به فرهنگ و تاریخ کماهمیتتر نیست، گاهی با خود فکر میکنم که آیا در آینده ما باز هم نسلی از این دست معلمان خواهیم داشت؟ معلمانی که دلشان میخواست بر جامعه خود اثرگذار باشند و دردشان درد همۀ ایران بود و نه دردی فردی و قومی یا محلی، برای دانشآموزان بیش از آنچه باید وقت میگذاشتند و باور داشتند که تک تک دانشآموزان مهماند و معلم باید برای ارتقاء تمامی دانشآموزان خود بکوشد. این روحیۀ ایثار استاد لیراوی را در سیمای سه بار حضورش در جبهههای جنگ میتوان دید؛ ایثار گاهی در کلاس نیاز است، گاهی در جبهه و چه خوب است که دوستان وی از حضورش در جبهه خاطراتی برای علاقمندان او بنویسند؛ همانطور که شاگردان او میتوانند خاطرات دوران معلمی و استادی او را بنویسند. کسب مقام معلمنمونهای و سپس کسب مقام معلمِ خبره برازندۀ او بوده و نتیجۀ طبیعی این شوق وافر به آموختن و آموزاندن و حراست از فرهنگ و دانش. خلعت معلمی برازندۀ او بود؛ هم بزرگ بود و هم برای بزرگی مقام معلمان و اهالی فرهنگ میکوشید؛ این علاقمندی به مقام اهالی فرهنگ را در کتاب فرهنگیاران و فرهنگ مردم به رشتۀ تحریر کشید. همچنین، این علاقمندی به معلمی و آموزگاری را با پذیرش مسؤولیت در انجمن خیرین کتابخانهساز بوشهر تداوم بخشید. برخی از آثار او محصول مدیریت در نهادهای آموزشی و فرهنگی است: نیکوکاران مدرسهساز. جایگاه مدارس و مراکز غیردولتی در نظام آموزش و پرورش .
اما آن شعلۀ برافروزنده و آن اشتیاق پایان ناپذیر بر اثر بیماری کرونا خاموشی گرفت و بسیاری از دوستان خود و نیز اهالی فرهنگ و هنر را در بهت فرو برد. در فضای مجازی مقام و جایگاه او ارج گذارده شد و بسیاری از خبرگذاریها خبر درگذشت او را تسلیت گفتند. یکی از سایتها مطلبی را در این باره نوشته بود که شاید گوشهای از فقدان آن عزیز از دست رفته را بتواند بنمایاند: «دست کم بیش از یک قرن است که تجارت رسما در بندر دیلم متداول است. درطول این سالها هزاران هزار تجهیزات و اسباب زندگی به این بندر وارد شد و خارج گردید، اقتصادش حال روز خوش زیادی از بازار را تجربه کرده است و به قولی خیلی پول و سرمایهها در گردش بودند، دکان ها پر و خالی شدند، اما گاهی یک گنجینه که خالی میشود شاید سالهای سال باید به انتظار نشست تا آیا دوباره چرخ روزگار بتواند آنگونه گوهری را بیاورد و بپرورد و تحویل جامعه دهد یا نه؟بندر دیلم پس از ده روز تابآوری در برزخ داشتن و نداشتن یک گنجینه، سرانجام آنگونه رقم خورد که دفتر نویسنده برتر این دیار به صفحه آخر رسید». روانش با پاکان و اولیا و ابرار همنشین باد.