بسم الله الرحمن الرحیم
دانایی و آزادی بمثابه دو بال سعادتمندی
آدم¬ها از صبح تا شب تلاش می¬کنند تا به هدفی برسند. هرکسی مسیر خود را براساس وسع وجودی خود انتخاب می¬کند؛ یعنی براساس قابلیت¬ها و توانمندی¬هایی که هرکس از خود سراغ دارد. مسیرهای مختلف می-توانند به هدفی واحد ختم شوند. هدفی که در واقع فلسفه و غایت ما از زندگی است. هدف ما از زیستن، در واقع همان معنایی است که بر آن اساس زندگی خود را سامان می¬دهیم.
در واقع، از زندگی هر کسی، در نهایت جز معنایی که بر آن اساس زیسته است، باقی نمی¬ماند. معنای واحدی که به اطوار مختلف در می¬آید؛ یعنی زندگی آدم¬ها، اطوار و اشکال مختلفی می¬تواند داشته باشد، اما در عین تفاوت¬ها، می¬تواند رو به سمت هدف واحدی باشد. این هدف واحد، آنگونه که نزد قدما مطرح بود، سعادتمندی پنداشته می¬شد. مفهومی که امروز آن را از دست داده¬ایم. گویی که دیگر کسی دغدغه سعادتمندی ندارد و اصلا معنای سعادت را نمی¬داند.
آنگونه که قدما و علمای پیشین پنداشته¬اند، سعادتمندی جز با اتکای به خرد و عقلانیت حاصل نمی¬گردد. در واقع کسب دانش و دانایی، کوتاهترین، زیباترین و هموارترین مسیر سعادتمندی است. پرورش عقل در وجود آدمی منتج به ارتقای نفس به مراتب بالاتر و نفی تعلق نفس به مراتب مادی و تحقق نفس در مراتب معنوی و روحانی می¬گردد و این همان پیمودن سیر استکمال نفس است. در واقع، مواجهه آدمی با هستی از دریچه عقل و نگریستن به جهان از منظر عقلانیت، باعث می¬گردد تا جوهر وجودی آدمی اعتلا یابد و دیگر مقید به مراتب مادی نباشد و با امر مطلق آشنا گردد. این آشنایی و حضور در پیشگاه امر مطلق که حاصل پرورش دانایی است، آزادی آفرین است. کسی که از امور محدود و مقید رها می¬شود، آزاد شده است. این آزادی، رهاورد کسب معرفت و دانش است.
از سوی دیگر، فردی که دربند امور مقید و محدود باشد، امکان کسب دانایی را نخواهد داشت. دانایی، اگر از فیلتر قدرت، ثروت، شهرت، شهوت یا هر امر مقید دیگری گذشته باشد، دیگر آزادی آفرین نخواهد بود. آن دانایی، خود باعث دربند شدن و هلاکت آدمی خواهد بود. پس دانایی آنگاه باعث سعادتمندی می¬گردد که در بستری آزاد به دست آمده باشد.
بنابراین، نمی¬توان تردید داشت که سعادتمندی بشر منوط به توامانی دانایی و آزادی است. دانایی، آزادی آفرین است و آزادی منتج به تحقق دانایی به نحوی می¬گردد که استکمال نفس و آزادی را در پی داشته باشد. معرفت و حکمت، انسان را با ساحت وجودی غیرمادی مواجه می¬گرداند و در واقع آدمی را از ساحت ملکی به ساحت ملکوتی هستی رهنمون می¬گرداند و آدمی را از امور مقید رها می¬گرداند. از سوی دیگر، زمانی دانایی رهاکننده انسان خواهد بود که آدمی با آزادی، مسیر کسب دانش را انتخاب کرده باشد و نه اینکه دانشی به وی خورانده شده باشد که صرفا در راستای تثبیت قدرت قدرتمندان یا ازدیاد ثروت ثروتمندان یا افزایش شهرت طالبان شهرت و یا در راستای تحقق هر شهوت دیگری باشد. اینچنین است که هماهنگی دانایی و آزادی، منتج به سعادتمندی آدمی می¬گردد.
********************************
خداوند دکتر لیراوی را بیامرزد. در مدت کوتاهی که فرصت آموختن گاه و بیگاه از محضرشان در جلسات مختلف را داشتم، ایشان را فردی شناختم، پرتلاش در پی سعادتمندی نوع بشر و فرزندان سرزمینش. در جبهه¬های مختلف برای اعتلای دانایی مردم در حال جهد و کوشش بود. نمی¬توان در صفحاتی محدود به همه موارد اشاره کرد، اما وی را اهل تحصیل دانایی دریافتم و به گواهی دوستانش هیچگاه از آموختن خسته نشد. اهل تدریس و تعلیم و تربیت بود و چه بسیارند دانشجویان و دانش¬آموزانی که از مزرعه پهناور معرفت او، توشه¬ها برگرفتند. اهل تالیف بود و شنیده¬ام که در آخرین ساعات که دوستان و اطرافیان حضورش را درک کرده¬اند و درحالی که در بیمارستان بستری بوده¬اند، در پی برنامه¬ریزی جهت تالیف کتب بعدی خود بوده است. آنچه بر بزرگی نقش او در حوزه دانایی می¬افزاید، کوشش بی دریغ ایشان در مسیر راه¬اندازی نهادهای جدید نظیر مراکز آموزشی متنوع، کتابخانه¬ها و محافل ادبی و فرهنگی مختلف بوده است. نمی¬توان متذکر نشد که حلقه¬های مختلف زنجیره دانایی را به خوبی شناخته بود و از پژوهش تا علم و فناوری و تا مهارت افزایی و فن¬گستری را توسعه بخشید و وضعیت این حلقه¬های زنجیره دانایی را در استان بوشهر و کشور بهبود بخشید.
اما آنچه از زندگی ایشان برای این بنده کوچک، بسیار آموزنده است، آن است که بیش از هرکسی بر اهمیت حضور بخش خصوصی در توسعه نهادهای آموزشی واقف بودند. به خوبی می¬دانستند و متذکر می¬شدند که دانایی باید در بستری آزاد زاده شود تا رنگ تعلقات مادی و به خصوص تعلق به قدرت را به خود نگیرد. دانایی آزادی بخش را از مردم، در مردم، برای مردم و به سوی مردم می¬دانستند. بسیار کوشیدند تا ظرفیت¬های خلق و توسعه دانایی را در مردم و فارغ از تعلقات، فعال سازند؛ خلق تالیفات مختلف و نهادهای آموزشی مختلف، شاهدی بر این مدعا است. در واقع اهتمام مردم و بخش خصوصی اخلاقمدار به ترویج دانایی را مهمترین رکن اعتلای دانایی می-دانستند.
تردیدی ندارم که آن کس که معنای زندگی دنیوی او جز تعلق به دانایی و تحقق آزادی و تلاش برای سعادتمندی بشر نباشد، زنده خواهد بود چراکه حیات هرکس به حیات معنای زیستن اوست و به کار گرفتن دانایی و آزادی در خدمت سعادتمندی بشر، حیاتی جاویدان است. خداوند ایشان را بیامرزد و با اولیاء الهی، علمای روحانی و آزاد اندیش و حکما و فرزانگان الهی محشور بگرداند.